ببین لحظه ای حال مرا ببین برگی ام افتاده بر زمین من تورا میخواهمت همین ...
زلزله میکنی در قلب آرام من این همه سعی نکن افتاده ای در دام من
سوگند به لبخند تو دل من بند تو ای مهر و ماه تو جان بخواه ای تو همه ی خواهشم تویی آرامشم ای مهر و ماه تو جان بخواه
بی تو آوار شدم از همه بیزار شدم نیستی و من خواب ندارم آخرش باخت دلم با همه چیت ساخت دلم نیستی و من تاب ندارم
ای یار یار یار قدیمی بی تو پر از خاطره هاتم رفتی از تو بی خبرم من ای یار یار یار قدیمی بی تو نفس تنگی گرفتم در هوایت رهگذرم من
یه آدم شکسته از من ساختی عاشق کش بی رحم تو با من چه کردی بغضم گلویم را گرفت از زمین و از زمان سیرم تو با من چه کردی
کجایی تو کجایی تو کجایی قرار ما نباشد بی وفایی تو با دلواپسی هام آشنایی کجایی تو کجایی
دیوانه و دیوانه و دیوانه و مستم غیر از تو و غیر از تو کسی را نپرستم دل دست تو و مست تو و بسته به جانم از عشقت حیرانم
گیسو پریشان رو برنگردان از روی دلدار یارا تو ما را در موج مویت کردی گرفتار