پر پر کردم گل باغ غرورم را تا در دستان تو باشد دل تنها چنان کشتی دل غرق نگاهت شد که رفت از یاد من غم های این دنیا
خالی از لطف نباشد گذری کنی از این کوچه بن بست خالی از لطف نباشد بر دل غم زده ما بکشی دست
من در خطرم بی عشق بی بال و پرم بی عشق بی عشق جهان یعنی یک چرخش بی معنی
تو همانی که رگ خواب مرا میدانی تو همانی که به درد دل من درمانی باورت کردم و گفتی تا ابد میمانی
دل به دریاها بزن از عشق بگو زیبای من به هر کجا روی کنار توام
نگار دردت نبینم نگار و مه جبینم نگار جون دلم محرم بشی دستت بگیرم
عادلانه نیست بی تو سر کنم بی هوای تو عادلانه نیست دوری من از دست های تو هم مسیر من حال زندگیم رو به راه نیست هم مسیر من حق ما دوتا درد و آه نیست
شهزاده نامهربان قلب مرا شکستی تیر گذشته از کمان دردانه که هستی شهزاده نامهربان قلب مرا شکستی تیر گذشته از کمان دردانه که هستی
دیوانه ات شدم ببین فقط به من دل را ببند ای جان از عشق تو سوخت ای دلبرم فقط بخند
مو به مو قدم قدم به زلف تو قسم قسم رسیده عشق تو به جان من