هم راه به محراب دلم را بلد است هم خوب رگ خواب دلم را بلد است دلتنگی توست مینوازد من را مضراب به مضراب دلم را بلد است
دووش چه خوردهای دووش چه خوردهای دلا راست بگو نهان مکن چون خمُشانِ بیگنه چون خمُشانِ بیگنه روی بر آسمان مکن روی بر آسمان مکن روی بر آسمان مکن
همیشه تصویری شبیه غم بودم من عاشقت بودم که متهم بودم به هرچه غیر از عشق که متهم بودم رفیق غم بودم ولی خودم بودم
لعنت به هر چی رفتنه این بغضه سنگین با منه سنگین تر از خواب زمستون حالم بده حالم بده نفس نفس بند اومده دارم میخونم تو خیابون
پیر من و مراد من درد منو دوای من فاش بگویم این سخت شمس منو خدای من شمس من و خدای من شمس من و خدای من
ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی از کار خود افتادی در کار دگر رفتی صد بار ببخشودم بر تو به تو بنمودم
وای وای از دل من از این دل غافل من که به چشمای تو دل بست وای وای حسرت من آخرین فرصت من رفتی و خاطره هات هست