تو اینجایی تا روزایی که گم میشم تو تنهایی بمیرن نتوستن حسودایی که میخواستن تورو از من بگیرن
خراب شد همه دنیام، اگه بیای قراره چیو دوباره بسازی فقط قراره به یادت غمامو جشن بگیرم، شبای خاطره بازی
دلیلی واسه عشق قائل نباش به دنیای بی عشق مایل نباش همینجوری خوبه ادامه بده ازم حتی یه لحظه غافل نباش
چطور میتونی فکر کنی که ممکنه یه روز برم منی که حتی از خودم به تو پناه میبرم به تو پناه میبرم ازون چه فکر میکنی به عشق مبتلاترم مبتلاترم
این همه عاشق بودم تو نفهمیدی با تو صادق بودم نفهمیدی من که عاشق بودم تو نفهمیدی با تو صادق بودم تو نفهمیدی
به همه پرنده ها بدبینم به همه رهگذرای کوچه باز میرفتی و میفهمیدم که همه فلسفه هامون پوچه
خوشبختی کوتاه دلگرمی کوچیک خیلی ازم دوری دوری ولی نزدیک دوری ولی نزدیک ...
عشق تو توی وجودم تا همیشه موندگاره همه آرزوم همینه که ببینمت دوباره دوری تو داره آروم منو از پا در میاره رنگ پیری ذره ذره تو وجودم پا میزاره
دل می کنی از این، دل می بُری از اون یک اتفاق تلخ افتاده بینتون می بُری از همه، از هر کسی که هست این حال و روزته، وقتی دلت شکست
قرار بود بمونه، قرار بود قراراشو یادش نره چقد صبر کنم تا یه روز فکر این عاشقی از سرم بپره